فصل دوم سلسله نشستهای تخصصی عصر نقد از شهریور ماه 1404 با رویکردی متفاوت آغاز شد و قرار است در کنار نقد آثار هنری به مسائلی پیرامون فرهنگ و هنر در استان مرکزی بپردازد؛ در همین راستا عصر نقد نمایش با موضوع «نسبت تئاتر با مخاطب امروز» با حضور دکتر علیرضا گلستانی مدرس سینما و تئاتر و دکتر سیدمحمد الحسینی جامعه شناس، عابد حدودی مجری و کارشناس و خلیل اله خسروبیگی کارشناس هنرهای نمایشی، برگزار شد. مشروح این نشست را در ادامه میخوانید:
حدودی: حوزه هنری چند سالی است که در قالب سلسله نشستهای عصر نقد تلاش کرده که در حوزه های تئوری و عمل و ارتباط دادن این دو مقوله بار دانش را در ارتباط با تئاتر پربار تر کند. در نشستهای پیشین به نقد آثار نمایشی آثار اجرایی و آثار شرکت کننده در جشنواره ها پرداخته شد و از ابعاد روان شناسی و جامعه شناسی و هنری این نقدها صورت گرفت. اما بناست تا این سلسله نشستهای موضوعی با نگاه بر تئاتر استان مرکزی ادامه پیدا کند و در این زمینه از نقطه نظرات کارشناسان و پیشکسوتان و هنرمندان برای ارتقای تئاتر استان استفاده شود در این جلسه با موضوعیت نسبت تئاتر و مخاطب با نگاهی به نمایشهایی که در استان مرکزی اجرا شده به این موضوع پرداخته میشود تا مورد واکاوی قرار بگیرد.
اریک بنت لی در ارتباط با تئاتر تعریفی دارد که: الف به جای ب در حالی که جیم او را نگاه میکند و بعدا این تعریف را تغییر میدهد الف در ارتباط با ب در حالی که جیم آنها را تماشا میکند. همچنین ویلمار ساوتر در کتاب واکنش به کنشها منتشر شده در سال2000 نقش مخاطب را به عنوان کنش متقابلی که در قبال آنچه در صحنه جاری میشود به بررسی نقش مخاطب در هنر تئاتر میپردازد و آن را پر رنگتر نشان میدهد.
شاید بگوییم تئاتر بدون مخاطب مفهومی ندارد بر این اساس نسبتی که تئاتر با مخاطب دارد ابعاد مختلفی پیدا میکند مثل اینکه در جامعه مردم تا چه میزان باید با تئاتر ارتباط داشته باشند؟ آیا اساسا تئاتر هنری است که با آحاد مردم ارتباط برقرار میکند یا مخاطب خاصی دارد؟ و یک کارگردان و یا گروه نمایشی در تولید یک اثر نمایشی تا چه میزان مخاطب را مد نظر قرار میدهد؟ آیا مخاطب شناسی درستی انجام میشود؟ و مخاطب ما وضعیت او در استقبال از هنر تئاتر چگونه است؟ نمونه های موفقی از این موضوع اگر در استان مرکزی وجود داشته چه کرده اند؟ آیا نمونه هایی که مخاطب را به سالنها کشانده اند الزاما رسالتهای تئاتری و مخاطب شناسی را پیاده کرده اند یا به بازتولید نوعی فرهنگ عامه که به ارتقای فرهنگ جامعه نیز چندان کمک نکرده است پرداخته اند که به این موارد از نگاه دست اندرکارانی که در استان فعال هستند پرداخته میشود.
خسروبیگی: اولین بحثی که باید به آن بپردازم بحث تفاوت مخاطب با تماشاگر است که باید مشخص شود ویژگی ها و وجوه اشتراک و افتراق این دو گزینه در چیست؟ در روند تولید یک اثر نمایشی اساسا به دنبال جذب مخاطب هستیم. تماشاگر در یک روند نمایشی قرار میگیرد و اتفاقی هم که شده مسابقه ورزشی و یا ویترین مغازه ها را تماشا میکند و با بعد بیرونی همراه است و لحظه ای نگاه میکند و میگذرد اما در تئاتر باید به مخاطب پرداخته شود که با چشم میبیند و با روح و روان و احساسات خود درگیر میشود. بهترین اثر نمایشی با بهترین متن، بهترین کارگردانی و طراحی صحنه و... اگر مخاطب نداشته باشد عملا هیچ رویدادی صورت نگرفته و تئاتر به خاطر اجرای زنده آن نیازمند این است که کسی انتخابش کند و بپذیرد همراهش باشد و هنرمند بر اساس جنس و تجربه مخاطب که بر اساس شرایط اقلیمی شاید متفاوت باشد به تولید اثر بپردازد یعنی نگاه مخاطب در شازند با نگاه مخاطب در ساوه قطعا متفاوت است. سوال اولین هنرمندان تئاتر از خودشان در پروسه تولید یک اثر این است که متن خوب چیست؟ که شاید متن خوب از منظر هنرمندان و دغدغه هایشان متفاوت است همانگونه که متن خوب از نظر من شاید آثار نویسنده الف باشد اما از منظر دیگری شاید نویسنده ب باشد. دغدغه ای که در ذهن ما ایجاد میشود این است که ما برای چه کسی قرار است اثری تولید کنیم و عناصر ارتباطی و پل ارتباطی که قرار میدهیم چه چیزی است.
امروزه ما مقیاسی برای اندازه گیری درصد ارتباط مخاطب با نمایش وجود ندارد دوستان و آشنایان که شاید تخصصی هم در این زمینه ندارند شاید به تعریف و تمجید یک اثر بپردازند و گروه هم به همین میزان قانع باشد و کمتر موقعی پیش می آید که کسی علنا از ضعف کار صحبت کند چون مخاطب اثر از هر طیفی که باشد اعم از رده های سنی و رده های شغلی و اجتماعی پارامترها و فاکتورهای اختصاصی خود را میخواهد که ندانستن این فاکتورها منجر به این خواهد شد که با محصولی مواجه باشیم که مخاطب در حد یک تماشاگر باشد. کارگردان و نویسنده یک اثر باید دانشی داشته باشد فراتر از دانش تخصصی تئاتر بلکه به دانشی بین رشته ای نیاز است تا وجوه مختلف اجتماعی، فرهنگی، جامعه شناسی، روانشناسی مخاطب را نیز در نظر بگیرد سپس اقدام به تولید اثر کند در غیر این صورت اثری خلق کرده ایم که مخاطب از اثر جلوتر است.
حدودی: در تئاتر اساسا از افرادی که می آیند تئاتر نگاه کنند باید بپرسیم مخاطب برای چه چیز وارد سالن میشود. اگر بنا را بر این بگذاریم که تئاتر صرفا برای سرگرم کردن مخاطب تولید میشود آیا چیزی را از دست داده ایم یا به دست آورده ایم؟ یا اینکه کارگردان ابراز میکند مشکلات جامعه خود را در قالب هنر تئاتر با مخاطب به اشتراک میگذارم آیا مخاطب از این موضوع استقبال میکند؟ آیا فرهنگی که بخشی از آن شاید به ابتذال کشیده شده است در این ظرفیت میگنجد؟
گلستانی: تقدیر و تشکر از حوزه هنری به خاطر برگزاری چنین نشست که اهمیت نقد را تبیین کرده چرا که یکی از ارکان اصلی تئاتر نقد است. نقاشی یک سیستم نشانه شناسی دارد در حالی که در تئاتر دو سیستم نشانه شناسی متن و اجرا وجود دارد. تئاتر دارای سیستم پیچیده ای است که از هنرهای مختلفی چون نقاشی، موسیقی، ادبیات، معماری و... بهره میگیرد و مجموعه ارتباطی میسازد که وجه رسانه نیز پیدا میکند و مخاطب در آن معنا مییابد. تئاتر در کشور ما هنر جوانی است و سابقه آن به دوره قاجار برمیگردد. میرزا صالح شیرازی بعد از دیدن تئاتر در روسیه اظهار میکند منظور حکام از برپایی چنین مجالسی آن است که در هر ملکی که از حرف مردم ناگزیر باشد سر مردم را به گونه ای گرم میکند یعنی تئاتر با این رویکرد وارد کشور شد. نگاهی که به تعزیه می اندازیم. عده ای ساخت تکیه دولت را الگو گرفتن از تماشاخانه های فرنگ میدانند در حالی که سفر ناصرالدینشاه یک سال بعد از اتمام ساخت تکیه دولت بوده تعداد زیاد تکایا در دوره قاجار بحث بر انگیز است که دلیل آن هم این است که مربوط به خود مردم و از میان مردم وجود داشت در حالی که تعزیه را تئاتر نمیدانیم بلکه نمایشواره است.
به همان صورت که دانشجو آموزش تئاتر میبیند مخاطب تئاتر هم نیازمند آموزش است. چون هنگام دیدن تئاتر چندین هنر را تجربه میکند این موضوع از دوران کودکی باید برای ما حایز اهمیت باشد و از کودکی آموزش دیدن تئاتر ببینیم. آیا یک دانشجوی نمایش و یا سایر رشته های هنری مبحث اقتصاد و واحد درسی اقتصادی را میگذرانند؟ در حال حاضر نگاه غالب در تئاتر نگاه روانشناسانه است ولی نگاه جامعه شناسانه باعث جذب مخاطب خواهد شد. جامعه ای دو قطبی داریم که در آن ابراز میکنیم من کار خودم را انجام میدهم اگر مخاطب نفهمید ایراد از اوست که دانش ندارد و نتیجه آن این است که مخاطب در اجرای تئاتر حاضر نمیشود. شیوه مختلف اجرا از چند هزار سال پیش از تراژدی های یونان باستان تا کمدیا دل آرته بیانگر این است که طیف مخاطبی که میزان اندیشه آنها متفاوت است و با تئاترهای متفاوت قابل تطبیق است یعنی ما اگر در استان قرار است کار تئاتر بکنیم باید برای مخاطبین گروههای مختلف تولیداتی داشته باشیم؛ امروزه ما این تنوع را نداریم که باز میگردد به سیاستگذاریهایی که در زمینه تئاتر میشود. در همه جای دنیا تئاتر را دولتها حمایت میکنند و در تاریخ تئاتر آمده که جوایز خیلی از رویدادها را دولتها میدهند. آیا این تئاتر برای من جذابیتی دارد و نکته ای به داشتههای من می افزاید و چیزی هست که دغدغه خود را در آن ببینم؟
امروزه حلقه مفقوده تئاتر ما پژوهش است ما تقویم اجرایی نداریم، نیاز جامعه را علمی نگاه نمیکنیم. از ما اگر بپرسند اولین آسیب اجتماعی در استان ما چیست من به عنوان یک هنرمند تئاتر باید این موضوع را بدانم.
به هر جهت از هنری سخن میگوییم که متریال اصلی آن انسان است و شخصیت انسانی روی صحنه ظاهر میشود. اسکار براکت در تعریف تئاتر از اندیشه انسانی صحبت میکند . اگر به پژوهش بیشتر بها دهیم بیانگر این است که عمل گرایی در تئاتر بر مبنای یک دانش است که ما متاسفانه این دانش را نداریم. اگر با نگاه پژوهشی جلو برویم قطعا شرایط بهتری پیش روی تئاتر ما خواهد بود.
تئاتر و روزنامهنگاری تقریبا همزمان با هم وارد کشور شد ولی در زمینه روزنامهنگاری موفقتر از تئاتر عمل کردیم این امر به معیارهای فرهنگی ما برمیگردد مثلا کتابت و خواندن قرآن برای ما مسلمانان موضوعیت دارد و مقدس است اما این حوزههای فرهنگی در تئاتر وجود نداشت. نمایشهایی داشتیم که برآمده از فرهنگ خودمان بودند از قبیل تعزیه و میر نوروزی و...که تحلیل های عمیق و اکولوژیک و اقلیمی هستند که از اینها کمتر استفاده میشود.
خطری که در اینجا وجود دارد اشتباهی که صدا و سیما مرتکب شده است؛ ما اگر یک نوازنده را از بیرون بیاوریم و دوباره بخواهیم همان قطعه را بنوازد به طور حتم با دفعه اول متفاوت است چون بداهه نوازی کرده است . ما در رسانه این موضوع را دستی به سر و رویش میکشیم و مثلا آن را علمی میکنیم و به آنتن میدهیم اما آن چیزی که روی آنتن رفته قطعا شکل تخریب شده آن موسیقی بداهه است. ما در آداب و رسوم فضولی میکنیم و شیوه من درآوردی ایجاد میکنیم.
ما در تعزیه مجلس خلوتی نمیبینیم اما در تئاتر این اتفاق افتاد و بلایی که بر سر تئاتر ما آمد جشنواره زدگی بود، هنرمند تئاتر را اجرا میکند تا خوشایند داور باشد اما اگر به سمت اجرای عموم برویم و آنچه را که مردم میخواهند تولید کنیم و بر اساس نیاز مخاطب باشد داستان متفاوت میشود. تطبیق روزنامه نگاری و تئاتر سوژه خوبی برای پیشرفت تئاتر است.
شاهد روند بی رویه اقتصادی در سینما هستیم که فیلمهایی با عنوان کمدی تولید میشوند در حالی که پارامترهای کمددی را ندارند و هجو هستند. این وضعیتی که در سینمای ایران شاهد هستیم نتیجه نادرست عمل کردن تلویزیون است بسیاری از فیلمهای تولیدی به هیچ عنوان سینمایی نیستند بلکه یک تله فیلم تلویزیونی هستند که تلویزیون از آنها استفاده نمیکنند و سر از سینما در می آورند و نتیجه آن میشود این چیزی که بیان کردم آثار هجو بسیار رو به رشد هستند و در سینما همه کارها کمدی هستند مگر خلافش ثابت شود. در تئاتر هم اینگونه است باید پله پله آموزش و ذائقه سازی را به مخاطب خود انجام دهم و این روند مستمر باشد که متاسفانه یکی از ضعفهای فعالیتهای ما پیوستگی فرهنگی است و بسیاری از فعالیتها در برهه ای ابتر میمانند و در تئاتر پیشینه تحقیقی دیده نمیشود به نحوی که هنرمندی یک بار تراژدی و برای سال بعد کمدی و سال بعد گونه دیگری را دست به کار میشود که با هم مرتبط نیستند و یک مسیر خاصی را پیش نمیگیریم و عدم حمایت موجب پیش گرفتن گونه های مختلف هنری میشود بدون پیوستگی فرهنگی.
حدودی: تئاتر به معنای مدرن خودش زمانی که وارد کشور ما شد اساسا با مخاطب نتوانست ارتباط برقرار کند چون از درون فرهنگ شکل نگرفته و وارداتی است پس نیازمند تربیت مخاطب است. جشنوارهزدگی زمانی اتفاق میافتد که کارگردانان ما از مخاطب خود ناامید میشوند و به سمت جشنوارهها گرایش پیدا میکنند.
از طرفی توجه به وجه اقتصادی و بازاریابی میتواند در جذب مخاطب موثر باشد. مخاطب نیازی دارد و برای رفع نیاز خود به صلاحدید خود میتواند تئاتر را در سبد فرهنگی خود قرار دهد.
علاوه بر این مسائل نکته اینجاست که ما اساسا چیزی به عنوان تهیه کننده نداریم و در بحث آموزش و پژوهش هم خیلی ضعیف عمل کرده ایم چون هنرمند ما آموزشی برای نحوه عرضه اثر خود مخاطب به عنوان کالای فرهنگی ندیده است. سوال اینجاست چگونه باید مخاطب را به سالن بیاوریم؟ چگونه میتوانیم اثر نمایشی خود را به مخاطب عرضه کنیم که هم فرهنگ جامعه را ارتقا بدهیم و هم با ذایقه مخاطب خوش آیند باشد؟ نقش دولتها در حل این مسائل چیست؟
الحسینی: تئاتر یک پدیده اجتماعی است که اثر فوق العاده قوی تربیتی دارد از منظر مخاطب ، تئاتر یک فرد حکیم که در نگاه آرمانی خود از منیت خالی است ولی آسیبهایی که به آن متصور هستیم ناشی از حکمت آمیز بودن آن است و نشان از یک لباسی است که آنقدر کوتاه شده که اگر بخواهیم تن مردم کنیم برای مسئولین کم می آوریم و اگر به تن مسئولین برود سر مردم بدون کلاه خواهد ماند. به عنوان مثال فرض میکنیم مردمی در صحنه تئاتر نظاره گر یک افسانه شیرین و جذاب فراهانی هستند و بیرون تئاتر آلودگی هوا، سرو صداهای ماشینها و خراشی که صنعت در ذهن مردم ایجاد کرده است وجود دارد به نظر شما واقعیت اجتماعی کدام یک از این دو مورد است؟ آن چیزی که بیرون از تئاتر وجود دارد و یا آن چیزی که در صحنه تئاتر میبینیم؟
خسروبیگی: واقعیت همان چیزی است که بیرون از صحنه وجود دارد اما آیا مخاطب که از بیرون از صحنه آمده آیا تمایل به دیدن همان واقعیتها را دارد یا چیز دیگری که این موضوع را از جامعه تفکیک کند.
الحسینی: سختی کار همین است یعنی اینکه هر دو را به عنوان یک واقعیت اجتماعی به مردم نشان بدهد و به هم پیوند بزنند. سکانسی در سریال امام علی وجود دارد که کنیز رومی در دربار معاویه تمرین تئاتر میکند و ماجرای شهادت حمزه را اجرا میکنند و لحظه بیرون کشیدن جگر حمزه که با دیالوگهایی همراه بود و این کلام به مذاق معاویه خوشایند نبود در حالی که از عشق نافرجام هنده مادر معاویه به حمزه سخن میگفت و موجب برخوردن به غرور معاویه شد و معاویه قصد کشتن کنیز را داشت که کنیز بر اساس احساسات زنانه خود ابراز کرد: من زن هستم و این موضوع را میفهمم و این فقط عشق نافرجام بود و هیچ چیز دیگری نیست. آیینه ای تمام قد به وسیله این کنیز رومی (آزیتا حاجیان) در مقابل معاویه قرار گرفت و او تاب نیاورد و این آیینه را شکست.
مظلومیت تئاتر همین است، تئاتر به مثابه یک انسان زنده حکیم قرار است آیینه تمام نمای واقعیتهای اجتماعی باشد که اینقدر متکثر و تقلیل یافته و جدا از هم است و این فرد حکیم موظف است چونان پدر و مادری این موضوع را حفظ کند و ابعاد متکثر جامعه را جمع کند و از بین آنها پیوندی را ایجاد کند بر مبنای مسایل و دغدغه مردم که هنگام تماشای آن در عین حالی که لذت میبرند آن را قبول کنند. ما در جامعه ای زندگی میکنیم که از حالت مکانیکی خارج شده در جامعه گذشته افراد واقعیتهای وجودی خود را داشتند اما در حال حاضر سازمانها و نهادها و قوانین به قدری سیطره انداخته بر آدمها که شما این شنیده ها از طرف همچون منی را نمیتوانید باور کنید شاید من اینجا در حال بازی نقش باشم و خارج از اینجا فرد دیگری باشم و در سایه این نهادها میتوانم واقعیت وجودی خود را پنهان کنم.
در حال حاضر دو طبقه مردم و حاکمان در جامعه وجود دارد باید یک نظام کنش و تقابلی ایجاد شود که این فهم را در مردم ایجاد کند با این موضوع که مسئولین جامعه من را درک میکنند و از طرفی مسئولین جامعه به این نتیجه برسند که این نظام کنش و تقابل به قدری کارآیی دارد که من صدای مردم را احساس میکنم و بر مبنای آن برنامهریزی میکنم. به طور مثل پرسشنامهای با محوریت عدد 21 که شهرداری اراک در حال حاضر روی آن مانور داده و بنرهای تبلیغاتی در سطح شهر نصب کرده تنظیم و بین مردم نشر داده ام و بسیاری از مردم این موضوع را مضحکه و مسخره کرده اند که این نشان دهنده این است که مردم در نظام کنش و تقابل، مسئولین را قبول ندارند و حس می کنند بر مبنای نیازهای مردم کار نشده است.
چند سالن تئاتر و سینما در شهر داریم که چقدر موثر واقع شده اند. هیچ چیزی به اندازه تئاتر نمیتواند نظام کنش و تقابل را بین مردم و مسئولین ایجاد کند که دلیل عدم موفقیت آن بخشی به خود تئاتر بر میگردد به اینکه در نظام تربیتی عادت به آیینه شکستن کردیم. وقتی که معصوم سخن از این دارد که در تربیت کودکان در 7سال اول آنها را آزاد بگذارید ، به نوعی این 7سال دوره تمهید به حساب می آید نظامهای تربیتی بر اساس داستان، روایت و تئاتر عمیقترین تاثیر تربیتی را روی کودکان دارد. در ساختار تربیتی به کرات میبینیم که والدین کودکان را از کارهایی نهی میکنند که خود به آن عمل نمیکنند این کودک در مدرسه در صندلی هایی قرار میگیرد که موظف به رفتن به تیزهوشان است، مفاهیمی به او میگوییم که فقط تبدیل به عادت شده و دایما در حال تکرار است در اینجا این موجود کنشگر در کجا قرار گرفته، آیا فرصتی برای بازی، گفتگو و... وجود دارد؟ خیر.
تئاتر از اینجا شروع میشود و به عنوان یک پدیده مثل قضاوت، مدیریت و... ابزاری برای درآمد تبدیل شده و با ابزار دیگری که مهم بودند برای تمدن و فرهنگ مثل دین و شعر و زبان و نقاشی ابزاری برای کسب درآمد شدند و به رسانه تبدیل شدند به سلبریتی شدن برخی افرادی که درآمدی نجومی و تاثیر نادرست روی آدمها و مخاطبین چند پاره ای که هرکدام دغدغه و مسایل مختلفی دارند و عرصه ای برای وفاق بین اینها و ساخت آنها به معنای واحد وجود ندارد چون نظام آموزشی ضعیف است و تئاتر رسالت اصلی خود را مخفی کرده است. در حال حاضر جذابیت های تئاتر جذابیت تربیتی نیست و دلیل آن هم ابزاری شدن آن است و این انسان حکیم (تئاتر)با هر حرکتی ولو زشت و خارج از عرف قصد خندادن مخاطب را دارد و یک عیب اساسی به حساب می آید و برای مردم قابل لمس است. یعنی تئاتر آیینه ای است که مسئولین و اهالی تئاتر شکسته اند. در تئاتر سه ضلع باید بررسی شود اثر نمایشی با ویژگی های خاص، مخاطب با سرمایه فرهنگی و انتظارات و دغدغه های اجتماعی.
حدودی: به وجود آوردن این موارد در شرایط فعلی کار سختی است آرتو در کتاب طاعون خود میگوید تئاتر می تواند رذایل و دملهای چرکینی که در جامعه وجود دارد با زبان نمایش در معرض دید همه قرار دهد.
در بعد آموزشی چقدر به این موضوع اهمیت داده شده خواندن داستانها و نمایشی کردن آنها کدهای محدودی که برای کودکان ایجاد شده را تبدیل به استدلال و توضیحات که در پرورش کودک کمک میکند و در مراحل بعدی به شهروندان نیز میتواندکمک کند همان گونه که به آثار فلاسفه یونان که مراجعه میکنیم میبینیم آثارشان حالت نمایشنامه دارد.
گلستانی: افلاطون میگوید ما با احترام شاعران را به اتوپیا میبریم ما در خیلی از موارد تئاتر آموزشی برایمان مغفول و تعریف نشده است همین طور تئاتر مستند.
حدودی: در حوزه کودک مخاطب بیشتری را شاهد هستیم؛ آیا این موضوع میتواند امیدوار کننده باشد؟ از آنجا که کودک با سالن و تئاتر آشنا بشود و تبدیل به مخاطب پروپا قرص تئاتر شود میتواند نوید آن باشد که در آینده با مخاطب بیشتری مواجه باشیم؟
الحسینی: خیر آن کس که بچه ها را به تئاتر می آورد ارزشمند بودن تئاتر را میداند اما چرایی آن را نمیداند و لباس نو را تن کودکان میکنند و هزینه میپردازند و عکسی میگیرند و استوری میگذارند. تاثیر تئاتر شده یک پدیده لوکس و تجملی برای کسب درآمد طبقهای و تفاخر طبقه ای دیگر بدون معنای جریان ساز.
گلستانی: در تئاتر ما با اندیشه سرو کارداریم و بسیاری از فلاسفه روی تئاتر حرف دارند. در تئاتر کودک بعد از اینکه کودکان را از سالن خارج می کنیم دیگر ماجرا تمام است و نهایتا ترانه ای که در تئاتر دیده را برای خود بازخوانی میکند و عملا یک عنصر تجملاتی به حساب می آید.
خسروبیگی: کتاب تماشاگران تئاتر نمونه ای است که هزاران نفر در مورد تئاتر فکر می کند و اهمیت و جایگاه مخاطب را بیان می کند . اگر مخاطب تئاتر اصول فنی تئاتر را نداند دلیل نیست که او فهیم نیست تجربه ما ثابت کرده و خود شخصا دیده ام که شخصی دو بار به دیدن نمایش خودم آمد و اظهار کرد روز اول آمدم تا بپسندم و بتوانم دخترم را امروز بیاورم. یعنی اینکه مخاطب حق انتخاب را هم دارد.
استادی به ما میگفت در اجرای تئاتر بنا را بر این بگذارید که از 100 نفر تماشاچی حد اقل60 یا 70 درصد آنها اولین مواجهه با تئاتر را تجربه می کنند. آیا این اطمینان را ایجاد می کنید که مجددا باز گردد و یا قهر خود را با رفتن نشان میدهد. مخاطب ما شاید با همان دورهمی خود مسایل روحیاش رتق و فتق شود اما وقتی نمایش شعاری علنی در بر داشته باشد قطعا همراهی مخاطب و عوامل نمایش را به همراه خواهد داشت. دیده شده است که در یک نمایش شعری را همخوانی کرده اند و تماشاچیان همه شروع به همخوانی می کنند. اگر بنر جشنواره تئاتر در شهر نصب شده و زیر آن بنر دستفروشی مشغول به کار باشد باید به گونه ای رفتار کنیم که آن شخص دستفروشی را کنار بگذارد و به تماشاخانه بیاید. اگر تصمیم به خلق اثر میگیریم چه عناصری میتواند به ما کند که مخاطب پس از خروج از سالن به اثر ما فکر کند.
حدودی: مخاطب زبان ما را باید بداند و آن چیزی را که میخواهیم به او ارایه کنیم را درک کند تا با اثر ما ارتباط برقرار کند.
گلستانی: در دورهای دو شبکه تلویزیونی وجود داشت که ساعت خاصی برنامه کودکان را پخش میکرد در حالی که امروزه این گونه نیست و زمان خاصی نمیتوان برای آن تعریف کرد . آثار تولیدی به سمتی میروند که همه را مثل یکدیگر به نمایش میگذاریم.
حدودی: ما برای گروه خودمان نمیتوانیم قاعده تعریف کنیم که حتما در این سبک کار کنید. هنرمند در انتخاب سبک هنری خود آزاد است. از مسایلی که در شهرستانها با آن مواجه هستیم این است که تکلیف سالنهای ما مشخص نیست . مثلا در فلان سالن اینگونه تئاتر و یا در سالن دیگر چه نوع اثری به نمایش گذاشته میشود و سالنهای ما تعریف خاص خود را داشته باشند و قطعا مخاطب ما دلزدگی خود را از دست میدهد.
گلستانی: توهمی وجود دارد که وضعیت فرهنگی پایتخت از شهرستانها بهتر است که قطعا این گونه نیست. افزایش هر گونه مخاطب در پایتخت به دلیل علاقمندی مردم و قرار گرفتن در سبد فرهنگی خانواده ها نیست بلکه دلیل آن زیادی جمعیت است و قطعا در این همه جمعیت افرادی پیدا می شوند که به تئاتر علاقمند باشند مگر چقدر علاقمند و مخاطب در تئاتر شهری مثل اراک وجود دارد که آنها را تفکیک هم بکنیم و سالن مجزا هم داشته باشیم. هنرمندان را باید گونه ای اجر و قرب بدهیم که مردم با تفکر نقادانه او قبولش کنند . سیاستگزاری های نادرست از ابتدا در تئاتر وجئود داشته است. تئاتر رایگان دیدن به دلیل چیست؟ که قطعا موجب بی اجری آن خواهد شد. اگر هزینه اجرا را از دستگاهی دریافت میکنم و کلید واژه تئاتر رایگان را به جریان می اندازیم دیگر دغدغه ی حضور مخاطب را ندارم. مردم برای چیزی ارزش قایلند که هزینه می کنند. در حوزه آموزش به صورت رایگان ضرورتی ندارد ورود کنند چون ارزش این هنر را خدشهدار میکنند. امروز آموزشگاههای نمایش عملا در حال تعطیلی هستند چون فلان سازمان به نحوی در اراک ورود کرده با آموزشهای رایگان روزبهروز ارزش این هنر را تقلیل میدهد.
خسروبیگی: مشکل اینجاست که نگاه سازمانها نگاه اوقات فراغتی است و نگاه تخصصی و تربیتی دیده نمیشود.
حدودی: اگر کارگردانی قصد تولید کاری را داشته باشد و دغدغه هایی را که گفتید لحاظ کند کارگردان و دولت باید چکار کند.
الحسینی: پیوستگی مستمر باشد و پژوهش و اخلاق تسهیل گری بین عناصر مختلف را ایجاد کنیم. بحث دیگر مبحث پژوهش است نه به مثابه نگارش مقاله و پایان نامه و.... بلکه اخلاقی که تسهیلگری میکند بین عناصری که در جامعه هستند معنای مورد وفاق را شکل بدهد. آیا مسئولین فرهنگی استان به فهم مشترک رسیده اند یا خیر؟ ضرورت میدان شناسی در اراک چگونه است؟ تضادهایی که در اراک و استان وجود دارد موضوعات ناب جامعه شناختی است که چقدر کار شده و موضوعات دیگر که در حوزه های مختلف میتوان تعریف کرد اگر رخ بدهد و مداومت داشته باشد میتواند تئاتر را به یک شورای فرهنگی تبدیل کند. اگر بخواهیم تئاتررا به عنوان یک کار فرهنگی اصیل معرفی کنیم قطعا مشکلاتی پیش رو خواهیم داشت و برخی مانع خواهند شد. در عرصه فرهنگی به جایی رسیده ایم که هرچیزی را می شمریم ونسبت به سال گذشته توسعه کمی داشته ایم اگر بخواهیم تاثیر معنا داری داشته باشیم اول باید در خود تئاتر اتفاق بیافتد و در بین مسئولین فرهنگی این فهم عمیق شکل بگیرد . فهم فرهنگی برخی افراد به قدری فقیر است که وقتی صحبت از تئاتر میشود المانهایی غیر واقعی را تصور می کنند که اتفاقات بدی را در عرصه فرهنگ شاهد خواهیم بود.
حدودی: کارگردان باید مطالبهای داشته باشد مبنی بر اینکه مسئولین و کسانی که رابط بین سیاستها و میدان عمل هستند ابتدا با آنها به یک هم فهمی برسیم.
خسروبیگی: اول باید بین خودمان گفتگویی داشته باشیم گفتگو ها و دغدغه ها در یک برهه زمانی در انجمن نمایش بود که امروزه اینگونه نیست و نیاز داریم ابتدا به گذشته بازگردیم و سپس به سراغ مدیران برویم.
گلستانی: گاهی در اداره فرهنگی با هنرمند گونه ای برخورد می شود که در ادارات غیرفرهنگی این گونه نیست. در حیطه اجرا باید تداوم نیز وجود داشته باشد اگر اثری 10 یا 15شب اجرا شود نباید رسما کار آن به اتمام برسد و کیفیت اثر هم اهمیت دارد. آثاری خلق نکنیم که محتوای آن با سبک زندگی ما مغایرت داشته باشد اول از همه هنر را به لحاظ اجتماعی، فرهنگی تعریف کنیم و مسئولین قبول کنند که با این هنر میتوان تاثیر گذاشت ، نمونه آن تئاتر های خیابانی است که تاثیر آن را شاهد هستیم. اگر مردم نمی آیند ما باید به میان مردم برویم.